محل تبلیغات شما


در بين تيرگي های دنيا، يك اميد برايم مانده
نمي خواهم شاعرانه بگويم مادر، پدر، خواهر يا برادر
جنسش چطور می شود گفت.
يك جوری است.
نرم.
مثل، ابريشم.
شكننده.
مثل شيشه.
دلگرم كننده.
مثلِ.
نه، اصلا راستش را بگويم مثل ندارد.
آري، دلگرمي اش مثل ندارد. تک است ، ناب است مانند باران‌های بی‌هوا بر زمین ریخته شده وسط تابستان 
انگار آمده‌است که بی‌وقفه آرامشش را به چشمانمان گره بزند و وجودمان را ستاره‌باران کند
 مانند بوي خاك نمِ پس از باران ،
بيني ات را نوازش مي دهد و شش هايت را مملو از هواي تازه مي كند و اما قلب.
قلب را روشني مي بخشد" 
و دستان را به گرمی آغوشش عادت میدهد 
آغوشی که بذر امید را لابه‌لای پیراهنت به یادگار میگذارد و در گیر و دار دوست داشتنش جوانه میزند و به بار می‌نشیند آيات روشن و پر نورش، هر بنده اي را براي تماشايش عاجز ميسازد.
قرآنم را مي گويم.
همان قرآني كه تمام دار و ندارم در كنارش هيچ است
و قلب شیشه‌ایم را به تسخیر بخشش و پاكي‌اَش درآورده‌است و 
روحم را با وجود زیبایش نوازش مي دهد

بخاطر خودم دوستم داشته باش

آرامشی از جنس خدا

با من چه کرده ای دلبر

مي ,قلب ,مثل ,ندارد ,دهد ,دار ,را به ,مثل ندارد ,مي دهد ,نوازش مي ,و در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها